به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای
فدايي خلق ايران
شماره
درسهائی
از "کارزار زنان"
چهار روز
راهپیمائی و برگزاری تظاهرات و نمایشهای
خیابانی در شهرهای مختلف آلمان و ادامه آن در روز پنجم در شهر
لاهه در هلند و تجمع در مقابل سفارت جمهوری اسلامی و در مقابل دادگاه
لاهه، رخداد مبارزاتی مهم و درخور توجهی بود که امسال به مناسبت
بزرگداشت
تظاهرات و
راهپیمائی در خیابانها و جلب توجه مردم نسبت به جنایات
رژیم جمهوری اسلامی در حق زنان در ایران، برنامه
حرکتی بود که زنان و مردان مبارزی که عمدتاً از نقاط مختلف اروپا و
امریکا در یکجا گرد آمده بودند، آن را از تاریخ
مسلماً ميتوان
بیشتر از آنچه گفته شد به شرح و توضیح جنبههای مختلفی از
"کارزار زنان" پرداخت. اما موضوع این نوشته پرداختن به یکی از مهمترین ویژگیهای
حرکت فوقالذکر است. ویژگیای که از یک طرف
ایراد اساسی (ناشی از تناقض بین محتوا و اسم) آن را مطرح ميکند
و از طرف دیگر بر نقش بسیار مثبت زنان مبارز و انقلابی (وهمچنین
مردان مبارز و انقلابی) شرکتکننده در این کارزار که در رادیکالیزه
کردن آن بسیار تأثیرگذار بودند، تأکید مينمايد. مطلب را از
همین جا شروع کنیم. واقعیت آشکار این است که آنچه از
چهارم مارس در جریان حرکت و در عمل به طور برجسته پیش
رفت، بسیار با عنوان انتخابشده برای این کارزار
یعنی "کارزار زنان برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای
اسلامی برعلیه زنان" متفاوت بود. اگر به محتوا و مضمون
این عنوان توجه کنیم میبینیم که این نام،
مطالبات و خواستهای دموکراتیک زنان تحت ستم ایران را در حد
خواست "لغو قوانین نابرابر و لغو مجازاتهای اسلامی"
پائین آورده و در همین حدود محصور کرده است. اساساً، اسمی که
روی یک حرکت گذاشته ميشود، قبل از هر چیز بازگوکننده اهداف و خواستهای
مشخص آن میباشد- صرفنظر از این که شرکتکنندگان در آن حرکت چه در دل
دارند و نظر شخصیشان چیست. در واقع کسانی که از بیرون به
یک حرکت مشخص مینگرند، هدف، محتوا و مضمون آن حرکت را نه از
روی نیات افراد و شخصیتهای شرکتکننده در آن، بلکه از
روی این امر که حرکت مزبور برای چه منظوری صورت
میگیرد، ميتوانند (و باید) تشخیص دهند. بر این
اساس، توجه به عنوان انتخابشده برای کارزار زنان این طور القا ميکند
که گویا زنان مبارز و انقلابی ایران در خارج از کشور تنها
خواستار لغو قوانین نابرابر برعلیه زنان و لغو قوانین مرتبط
با "مجازاتهای اسلامی" میباشند؛ و گویا هنوز
از این آگاهی برخوردار نیستند که باید حرکت
مبارزاتی خود را برعلیه کلیت نظام حاکم سازمان دهند و خواهان
سرنگونی رژیم جمهوری باشند. در واقع این عنوان، خواسته و
یا ناخواسته، آگاهانه و یا ناآگاهانه، "مبارزات
زنان را محدود به تلاشهايی در چارچوب نظام موجود" ميکند.(مطلب
توی گیومه اتفاقًا از متن اطلاعیه دوم کارزار زنان نقل شد.
البته، در آنجا گفته شده که نباید چنین کرد. امری که نشان
میدهد نویسنده و یا نویسندگان آن اطلاعیه، به گونهای
میکوشند نشان دهند که برخلاف آنچه در عنوان
کارزار آمده، معتقد نیستند که مبارزات زنان را باید
در چهارچوب نظام موجود محدود کرد!) اما، از جنبهای دیگر، آنچه در واقعیت به
وقوع پیوست بیانگر حقیقت دیگری است. بیانگر آن است که کارزار زنان در حرکت، در چارچوب
منظوری که عنوان کارزار القا میکرد، متوقف نشد؛ و آنچه
در عمل جریان یافت، ناکارآمد
بودن نام تحمیلشده به کارزاری که
در حرکت شکل گرفت را آشکار ساخت. در واقع، عنوان "کارزار زنان برای
لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی برعلیه
زنان" به هیچوجه بازگوکننده
واقعیت آن حرکت نبود و نظرات خیلی از دستاندرکاران و
پیشبرندگان کارزار زنان را نه تأمین و نه نمایندگی
مینمود. درست به همین خاطر کارزار زنان در عمل نه کارزار
زنان صرفاً برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی،
بلکه کارزار زنانی شد که شعارهای
رادیکال و مجموعه فعالیتهای انقلابی آنان در
راستای مبارزه برعلیه کلیت رژیم جمهوری
اسلامی (با همه قوانین ارتجاعیاش) و برعلیه
امپریالیسم، "کارزار زنان" را به پیش برد و شور و
تحرکی انقلابی به شرکتکنندگان در آن حرکت بخشید. به عبارت
دیگر، این حرکت، کارزار زنانی شد که بسیار از آنچه محدوده
تيتر حرکت القا میکرد، فراتر رفتند. این را از جمله
شعارهائی گواهی میدهند که از بلندگوی این کارزار
سر داده شدند. شعارهائی که خواست و مطالبه واقعی طیف
بزرگی از شرکتکنندگان در آن کارزار را منعکس میکرد:
جمهوری اسلامی- تا سرنگونی تو از پای نمینشینیم!
مرگ بر جمهوری اسلامی! امریکا از خاورمیانه بیرون!
نه، به جنگ امپریالیستی! و شعارهای دیگری با
مضمونهای ضدامپریالیستی.
کارزار زنان در عمل از آنجا که
خود را در محدوده منظوری که عنوان کارزار زنان القا ميکند، مقید
نساخت و بر آن مبنا حرکت ننمود و در نتیجه خواستهها و مطالبات زنان تحت ستم
ایران را در حد لغو قوانین نابرابر برعلیه زنان در ایران پائین
نیاورد و صرفاً خواستار لغو قوانین ارتجاعی مربوط به
"مجازاتهای اسلامی" نشد؛ و از آنجا که به دادن
چنین شعارهائی اکتفا نکرد، در حقیقت، کارزار زنان
برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی نبود؛
بلکه عملاً "کارزار زنان" برای رهائی و برای
سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بود. کارزار زنانی بود
که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی آنها در تظاهرات خیابانی
طنینانداز بود. حتی فقط توجه به جمعشدن
نیروی بزرگی از زنان و مردان مبارز در مقابل درب سفارت
رژیم در هلند که خشم و نفرت شدید خود از رژیم دار و شکنجه
جمهوری اسلامی را در فریادهای رسای "مرگ بر
رژیم جمهوری اسلامی" و "جلاد ننگت باد"، به
نمایش گذاشتند، این واقعیت را تأئید ميکند. همه
این اعمال بیانگر موفقیت کسانی است که تحقق خواستهای
زنان را با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی پیوند
میدهند. موفقیتی که مهر باطل بر تفکری میزند که
کارزار زنان را صرفاً برای "لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای
اسلامی برعلیه زنان" میخواست و یا به هر حال و با
هر توجیهی فعلاً(!!) فراتر رفتن از چنان منظوری را "چپ
روی" میدانست.
به نظر میرسد کوشش نیروهای واقعاً دموکرات و چپ برای گسستن چارچوبی که کارزار زنان در آن قرار
داده شده بود و موفقیت آنها، اصولاً باید کسانی را که از
آغاز شکلگیری این حرکت، از طرح صریح شعار "سرنگونی"
در آن جلوگیری کردند، به تفکر وادارد تا بتوانند ناکارآمدی نگرش
خود نسبت به مبارزه دموکراتیک در ارتباط با جامعه ایران را
دریابند. در تعیین چنان عنوانی برای کارزار زنان،
طیفی (که نه فقط راستهای شناخته شده بلکه "چپ"هائی
را هم در بر میگیرد که در مواقع زیادی عملاً از مواضع و
سیاستهای راست پیروی میکنند) این استدلال
را پیش میکشند که در کار دموکراتیک باید عنوانی را
تأئید کرد و نام حرکت را به گونهای انتخاب نمود که قادر به
بسیج بیشترین نیرو باشد. بدیهی است که کوشش
در بسیج بیشترین نیرو برای یک حرکت
دموکراتیک، مطلوب همه بوده و کسی آن را رد نميکند. اما، مسأله
اصلی تعیین همان تیتر و عنوانی است که ضمن دارا
بودن قدرت بسیجکنندگی، موجب درجا زدن و عقبماندگی نشده و به
رشد و پیشرفت جنبش خدمت نموده و عملاً قدمی آن را به جلو ببرد. تنها
با در دست داشتن یک تحلیل درست از شرایط جامعه ایران و درک معضلات آن ميتوان چنین کرد. در
اینجا، بدون این که در زمینه فوق وارد بحث تئوریک
مجردی شویم، بهتر است عنوان کارزار زنان (که مشعر بر آن است که آن
کارزار برای و یا به منظور لغو قوانین نابرابر
برعلیه زنان و... سازمان یافته) را در عمل مورد برخورد قرار
دهیم. بیائید بدون تعصب
و پیشداوریهائی که چشم را به روی حقایق میبندد،
و با قبول این امر که "پراتیک معیار حقیقت
است"، ببینیم که کدام منظور از کارزار! کارزاری که منظور
خود را حرکت برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی مطرح
میکرد و یا آنچه تنها خواستار لغو قوانین نابرابر برعلیه
زنان و لغو مجازاتهای اسلامی در این نظام است، در عمل
قدرت بسیج نیرو داشت؟ در پاسخ ميتوانیم بگوئیم که اگر
حتی فقط واقعیت رویدادی که در جلوی سفارت
رژیم در هلند بوجود آمد- که اتفاقاً نقطه اوج حرکت کارزار زنان هم بود- را
مورد مداقه قرار دهیم، خواهیم دید که طرح شعار سرنگونی،
نه تنها جمعیت حاضر در آنجا را به اصطلاح رم نداد بلکه برعکس، فریاد
متحدانه و یکپارچه "مرگ بر جمهوری اسلامی"
مبارزین جمعشده در مقابل سفارت نشان داد که این، آن شعاری است
که ميتواند طیفی از نیروهای مبارز و مخالف رژیم
جمهوری اسلامی را متحد ساخته و طیفی از
نیروهای مترقی "رنگارنگ" را در کنار هم گرد آورد.
نیروهائی که علیرغم همه اختلاف نظری که با هم دارند در
سرنگونی این رژیم متحد هستند و ميتوانند اتحادشان را با هم از
طریق سر دادن شعار سرنگونی اعلام کنند؟ آیا شعاری که تنها
مبین نفی این یا آن قانون ارتجاعی و نابرابر و
غیره در چارچوب نظام موجود میباشد نیز از چنین
خاصیتی برخوردار بود؟ آیا کسانی که مانع از آن شدند تا
حرکت کارزار با صراحت و روشنی برای رهائی زنان حداقل از
قید رژیم جمهوری اسلامی اعلام شود قادر بودند از
جمعیتی که حتی بدون توجه به باران و خیس شدن و سردی
هوا در جلوی سفارت با خشمی سوزان، جلادی و ننگ رژیم
تبهکار جمهوری اسلامی را فریاد میزدند، بخواهند که صرفاً
در چهارچوب "عنوان" تعیینشده برای کارزار شعار دهند!
آیا جرأت داشتند که به آن جمعیت بگویند که به اصطلاح دچار
"چپ روی" نشوند و فعلاً(!!) سرنگونی رژیم
جمهوری اسلامی را فریاد نزنند! بلکه صرفاً خواهان لغو
قوانین ارتجاعی این رژیم جنایتکار برعلیه
زنان گردند! جواب صد در صد منفی است. خواست و شعار دموکراتیک مشترک که
بیشترین قدرت بسیجکنندگی را هم داراست، همان شعاری
است که زنان مبارز آن را جلوی سفارت رژیم جمهوری اسلامی
در هلند فریاد زدند (مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی- جلاد
ننگت باد) و پژواک فریادشان در میان جمعیت حاضر در آنجا،
مزدوران لانه جاسوسی و تبهکاری رژیم جمهوری اسلامی
در هلند را هراسان ساخت. براستی از
همین پراتیک
این موضوع را هم باید با تأکید یادآور شد که
فراتررفتن از عنوان تعیینشده برای کارزار در عمل، امری
اتفاقی نبود. آن طور که اسناد "کارزار زنان" نشان میدهد،
از همان آغاز، دو گرایش یکی متعلق به چپ انقلابی و
دومی مربوط به راستها در کنار هم به آن شکل دادند. نتیجه کار آن بود
که نیروی راست به هر حال توانست بر چپ انقلابی فائق آمده و
عنوان کارزار را مطابق خواست خود تنظیم نماید. اما چپ انقلابی
هم فعالانه کوشید نظرات خود را حداقل در متن اطلاعیههای
"کارزار" بگنجاند. مثلاً در اطلاعیه شماره
به نظر میرسد بزرگترین درس و آموزش پراتیک "کارزار
زنان" برای نیروهای واقعاً چپ (چپ انقلابی) آن است
که نیروی موثر و قدرتمند خود را باور کنند و بکوشند تحت شعار و پلاتفرمی
متشکل شوند که از آنِ خود آنهاست تا بتوانند حاصل سیاسی فعالیتهای
انقلابی خویش را در خدمت دفاع از منافع اکثریت زنان جامعه ما بکار
گیرند، نه آنکه نیروی خود را در اختیار آنانی قرار
دهند که قصد دارند مبارزات زنان را به بیراه رفرمیسم بکشانند.